کاوه میرعباسی از مترجمان تاثیرگذار و نویسندگان ایرانی است که تا امروز، بیش از 40 کتاب از نویسندگان بزرگ دنیا را ازجمله آندره برتون، کارلوس فوئنتس، ماریو بارگاس یوسا و گابریل گارسیا مارکز را به فارسی ترجمه کرده است. میرعباسی با تسلط بر سه زبان فرانسوی، انگلیسی و اسپانیایی، طیفی گسترده از آثار نویسندگان خارجی را در اختیار خوانندگان ایرانی قرار داده است. او گهگاه دستی هم بر آتش نویسندگی میبرد که از میان آنها میتوان به «چه کردند ناموران» و هفتگانه پلیسی «سودابه» اشاره کرد که جلد اول آن، «سین مثل سودابه» از سوی نشر افق روانه بازار کتاب شده است.
ژانر پلیسی گرچه در جهان طرفداران بسیار دارد، در ایران بهویژه در حوزه تالیف، نوپا به حساب میآید.
به بهانه انتشار کتاب سین مثل سودابه با او گپی زده شده که بخشهایی از گفته های او را می آوریم.
تالیف و ترجمه
خلاقیت در تالیف بهمراتب بیشتر از ترجمه است. مولف بار کل خلاقیت را بر دوش میکشد. حال آنکه مترجم واسطه است و وظیفهاش انتقال مضمون و محتوایی است که از زبان مبدأ به زبان مقصد با رعایت امانتداری صورت میگیرد.
تفاوت تالیف و ترجمه در میزان آزادیشان نسبت به متن است. مولف مجاز است کل متن را دگرگون کند زیرا یکپارچه آفریده اوست، حال آنکه در ترجمه مترجم مقید به متن است و به تبع آن محدودیتهایی بر او تحمیل میشود. به عبارت دیگر، مولف از آزادی نامحدود نسبت به متن برخوردار است ولی مترجم از آزادی محدود و مشروط. گیریم این آزادی محدود بتواند با خلاقیت همراه شود؛ کاری که معمولا مترجمان توانا از عهدهاش برمیآیند.
درحال حاضر عرصه ترجمه نسبت به گذشته بسیار گستردهتر شده و طبعا هم آثار برجسته و هم آثار نازل بیشتر شدهاند. نسل درخشان مترجمان هم، اگر به دقت بررسی شوند، میبینید تعدادشان به انگشتان دو دست هم نمیرسد و بین آنان هم جز یکی دو نفر مابقی فقط دغدغه شیوایی نثر را داشتند و نسبت به رعایت سبک نویسنده بیتوجه بودند. شخصا اعتقاد دارم که گذشته را به این شکل در هالهای آرمانی قرار دادن اشتباه است.
انتخاب اثر در ترجمه و کیفیت آن در جای خود از اهمیت برخوردارند و نمیتوان گفت کدامیک مهمتر است زیرا این نوع اهمیت را نه میشود وزن کرد، نه با متر اندازه گرفت.
علت اینکه مترجمان در ایران بیشتر از طرف کشورهای غربی دارای اعتبارند این است که هنوز هیچکدام از نویسندگان ما به اعتبار گسترده جهانی دست نیافتهاند و اگر با خودمان صادق باشیم باید بپذیریم که هنوز هیچکدام از نویسندگان ما عملا نتوانستهاند جایی همتراز نویسندگانی نظیر مارکز، بارگاس یوسا، گونترگراس، لوکلزیو، اورهان پاموک -که هرکدام پشتوانه محکمی مانند جایزه نوبل را دارند- یا بورخس و جویس و پروست -که بر ادبیات جهان تاثیر گذاشتند- بیابند. در واقع، اعتبار مترجم از اعتبار نویسندهای میآید که اثرش را ترجمه کرده و جایگاه جهانیاش - به حق یا به ناحق- از نویسندگان وطنی بالاتر است. تعداد اندک نویسندگان حرفهای عامل دیگری است که باعث این امر میشود و بالاخره اینکه تعداد نویسندگان ما که به زبانی خارجی مسلط باشند به حدی که بتوانند مستقیم و بیوساطت مترجمان با آثار جدید و ارزنده ادبیات جهان آشنا شوند، اندک است. یعنی عملا معرفیکنندگان اصلی جریانهای ادبی جدید دنیا به خوانندگان -و ایضا اکثر نویسندگان- مترجمان هستند.
مجموعه سین مثل سودابه
من رمان سین مثل سودابه را از تابستان 85 تا تابستان 86 نوشتم. ولی ایده اولیهاش در سال 81 به ذهنم آمده بود، ابتدا در قالب یک رمان حدودا 600 یا 700 صفحهای که بهتدریج بسط پیدا کرد و شد یک هفتگانه. در سال 85 که نگارش جلد اول، سین مثل سودابه، را شروع کردم، طرح کامل کل هفتگانه در ذهنم بود. این هفتگانه نوعی دیالوگ با ادبیات پلیسی و بسیاری از گونههای فرعی آن است. شخصا بیش از 30 سال است که علاقهمند و پیگیر ادبیات پلیسی جدی هستم و از سالها قبل خیال داشتم در راه پدیداری این ژانر ادبی در ایران اقدام کنم، زیرا واقعا هنوز موجودیت پیدا نکرده -منظورم مشخصا داستان جنایی- معمایی است که شخصا هیچ نمونهاش را در ادبیات فارسی سراغ ندارم- رمان سین مثل سودابه اگر دقیقتر تعریف شود یک رمان «نوار» است. ایده اولیهاش از آنجا آمد که یکی از عناصر –پرسوناژهای- ثابت رمان نوار شخصیت زن مهلک Femme fatale است و من مدتها در این فکر بودم که نوعی پرسوناژ زن مهلک بیافرینم که در ادبیات کهن فارسی پشتوانه و مابهازا داشته باشد و جز شخصیت سودابه در شاهنامه هیچ نمونه دیگری نیافتم. سپس پیرنگ کلی را براساس این پرسوناژ شکل دادم که در حقیقت هفت روایت این مجموعه بهمثابه واریاسیونهایی هستند از یک تم -ماجرای سودابه و سیاوش در شاهنامه و با پرسوناژهایی ثابت: سودابه، سیاوش، کاووس، افراسیاب، فرنگیس و رستم.- بعد کارآگاه یا کاوشگر داستان را خلق کردم به نام فردوس قاسمی -که در هر رمان خصوصیات یکی از کارآگاهان معروف ادبیات پلیسی را دارد، در سین مثل سودابه از فیلیپ مارلو الگوبرداری شده و ویژگیهای او را دارد و مانند داستانهای فیلیپ مارلو به اول شخص روایت میشود-.
درمورد کیفیت کتاب نمیتوانم چیزی بگویم و قضاوت را میسپارم به منتقدان و خوانندگان. ولی با اطمینان خاطر میتوانم بگویم که تجربه جدیدی است.