نازنین نظریان جامی چهارشنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۰

اندیشیدن در مورد دین رسمی یا دین اکثر مردمان ایران در دوره ی هخامنشی کاری بسیار ژرف و دشوار می نماید،زیرا هیچ شاهدی دال بر وجود دستگاهی منظم یا عقیده ی مذهبی درباری در دوران شاهنشاهی هخامنشی وجود ندارد،اما بازهم این دلیل بر نبودن باورهای زردشتی در ایران هخامنشی نیست؛زیرا شواهد بسیار بر زیستن زرتشتیان در زمان داریوش هخامنشی به بعد در سراسر ایران وجود دارد.

باورهای کلی در مورد دین شاهنشاهان هخامنشی به دوگونه است.یک: اعتقاد برآنکه مذهب شاهنشاهان هخامنشی آئین زرتشتی می بوده دو: هخامنشیان همان آئین کهن آریائیان را داشتند.

زمینه بنیادین دین هخامنشیان آئین کهن آریائیان است. از خصوصیات آن این است که هیچ روح پیغمبرانه‌ای به هر گونه که مفهوم پیغمبر را تصور کنیم، تأثیر خود را در این دین بجای نگذاشته‌است. این دین یک دین سیاسی است که از سوی شاهان بزرگ و برای شاهان بزرگ آفریده شده‌است. مفهوم‌های بنیادین این دین بدین صورت باز شناخته می‌شوند که اهورامزدا خدای آسمانی بر همه چیز توانا و دانا و آفریننده ی آسمان و زمین به صورت خداوند یگانه و برتر از همهء خدایان دیگر قرار گرفته‌است. شاهنشاه نماینده ی پیدای اهورامزدا در روی زمین است. این دین دارای پیشگوی و غیبگوی و سحر و جادوی ویژه ی خود بود اما از نظر ورزش‌های مربوط به حالت خلسه بدون تردید جای چندانی نداشت. تحریکات غیرعادی و پرواز روان که انسان چندان با رغبت دست از آنها نمی کشد، در یک هستی ساده جستجو می‌شد.


وضع‌ عمومی‌ دیانت‌ هخامنشیان‌

آنچه‌ كه‌ به‌ احتمالی‌ قرین‌ با یقین‌ می‌توان‌ گفت‌، آن‌ است‌ كه‌ شاهنشاهان‌ هخامنشی‌ در آغاز با دین‌ زرتشت‌ به‌ شكل‌ صافی‌ و پاكش‌ آشنایی‌ داشتند. با آن‌ روش‌ زرتشتی‌ كه‌ هنوز كاملاً از شكل‌ اصلی‌ خود خارج‌ و منحرف‌ نشده‌ و به‌ وسیله‌ی‌ مغان‌ و تماس‌ با عقاید و ادیان‌ ملل‌ و قبایل‌ بسیاری‌ كه‌ با ایرانیان‌ برخورد پیدا كردند، تغییر ساختار نداده‌ بود. امّا با تمام‌ این‌ احوال‌ در بازسازی‌ آیین‌ اوایل‌ عصر هخامنشی‌ و شناخت‌ آن‌ به‌ اندازه‌ای‌ مدارك‌ كم‌ است‌ كه‌ هرگاه‌ بخواهیم‌ از روی‌ آن‌ مدارك‌ اندك‌ به‌ بازسازی‌ كاملی‌ دست‌ بریم‌، به‌ نتیجه‌ای‌ بی‌انجام‌ فراخواهیم‌ رسید.

امّا آنچه‌ كه‌ در آغاز بدان‌ دست‌ می‌یابیم‌، یك‌ نوع‌ یكتاپرستی‌ پالوده‌ و صافی‌ است‌ كه‌ در آن‌ عصر بسیار شگفت‌ به‌ نظر می‌رسد. این‌ توجّه‌ صِرف‌ به‌ یكتاپرستی‌، یا شیوه‌ای‌ از یكتاپرستی‌ كه‌ روشهای‌ شرك‌ پیشین‌ هنوز مصرّانه‌ خود را بدان‌ می‌شناسانند،لازم‌ است‌ در قومی‌ ظهور كند، و یا از فكر مردمی‌ تراوش‌ نماید كه‌ از لحاظ‌ و دیدگاه‌ علمی‌ و دانشْ آگاهی‌، برخورداری‌ بسیاری‌ داشته‌ باشد، چون‌ می‌دانیم‌ كه‌ تنها نقش‌ علم‌ است‌ كه‌ هر چه‌ بیشتر پیشرفت‌ نماید، شركت‌ و باورهای‌ چند خدایی‌ بیشتر به‌ توحید و گاهی‌ تعدّد خدایان‌ گرایش‌ می‌كند؛ و این‌ چنین‌ روشی‌ بی‌شك‌ بایستی‌ میان‌ قومی‌ به‌ وجود آید، تا پیامبری‌ آن‌ چنان‌ كه‌ زرتشت‌ بود ظهور كند.

پارسیان‌ در شیوه‌ی‌ پرستش‌ به‌ هیچ‌ روی‌ از برای‌ خدایان‌ خود مجسمه‌، پرستشگاه‌ و یا قربانگاه‌ بنا نمی‌كنند و نسبت‌ به‌ آنانی‌ كه‌ مبادرت‌ به‌ چنین‌ كارهایی‌ می‌نمایند، از لحاظ‌ مرتبت‌ عقلانی‌ ارزشی‌ قایل‌ نشده‌ و حتی‌ به‌ آنان‌ نسبت‌ دیوانگی‌ می‌دهند. وی‌ خود نتیجه‌ می‌گیرد كه‌ شاید منشأ و خاستگاه‌ چنین‌ امری‌ از آن‌ جهت‌ است‌ كه‌ پارسها چون‌ یونانیان‌ از برای‌ خدایان‌ صفات‌ و خصوصیات‌ بشری‌ قایل‌ نیستند. ‌

هخامنشیان برای انجام مراسم‌ مذهبی‌ و اهدای‌ قربانی نه‌ معبدی‌ برپا می‌دارند و نه‌ مذبحی‌، نه‌ قربانی‌ را با نوارها و آذینها می‌پیرایند و نه‌ ترنّم‌ موسیقی‌ برپا می‌كنند و نه‌ بسیاری‌ از تشریفات‌ دیگر را مراعات‌ می‌كنند، بلكه‌ به‌ سادگی‌ هنگامی‌ كه‌ یك‌ پارسی‌ درصدد قربانی‌ برای‌ خدایان‌ برمی‌آید، چارپای قربانی‌ را به‌ جایگاهی‌ پاك‌ برده‌ و بر كلاه‌ خود شاخه‌یی‌ چند از گل‌ خرزهره‌ قرار می‌دهد. به‌ هنگام‌ قربانی‌ وی‌ به‌ هیچ‌وجه‌ تنها برای‌ خود بركت‌ و خیرات‌ طلب‌ نمی‌كند، بلكه‌ برای‌ تمام‌ پارسها دعا می‌كند و خود او نیز كه‌ جزو پارسهاست‌، از دعای‌ خیر به‌ سهمی‌ برخوردار می‌شود، پس‌ از آن‌ قربانی‌ را به‌ قطعات‌ كوچكی‌ تقسیم‌ كرده‌ و پس‌ از پخته‌شدن‌ بر بستری‌ از علفهای‌ سبز و تازه‌، به‌ ویژه‌ شبدر قرار می‌دهد. در این‌ مراسم‌ حتماً لازم‌ است‌ تا یكی‌ از مغان‌ حاضر باشند و هرگاه‌ مغی‌ نباشد انجام‌ مراسم‌ قربانی‌ مقدور نمی‌شود. مغ‌ در این‌ هنگام‌ سرودی‌ می‌خواند كه‌ نَسَب‌ نامه‌ی‌ خدایان‌ تَئوگونی است‌ و پس‌ از انجام‌ سرود، شخصی‌ كه‌ قربانی‌ كرده‌ است‌، گوشت‌ را به‌ خانه‌ برده‌ و به‌ هر شكلی‌ كه‌ مایل‌ باشد به‌ مصرف‌ می‌رساند.

مسئله‌ی‌ مهم‌ ، مربوط‌ است‌ به‌ مردگان‌ و به‌ آدابی‌ درباره‌ی‌ آنها. آنچه‌ مشهور است‌ اینكه‌ بایستی‌ مردگان‌ خود را پیش‌ از دفن‌ (در دخمه‌ نهادن‌) نزد سگان‌ و پرندگان‌ درنده‌ و گوشت‌خوار بیفكنند تا آنها را پاره‌پاره‌ كنند. در مورد مغان چنین کاری صورت می گرفته ، چون‌ آنان‌ در نظرگاه‌ عام‌ به‌ این‌ امر اقدام‌ می‌كنند. امّا پارسها پیش‌ از آنكه‌ جسد را دفن‌ كنند، آن‌ را مومیایی‌ كرده‌ و بعد دفن‌ می‌كنند. مغان‌ از لحاظ‌ عقاید با كاهنان‌ مصری‌ تفاوت‌ بسیاری‌ دارند، چون‌ كاهنان‌ مصری‌ از كشتن‌ حیوانات‌ اجتناب‌ می‌كنند، مگر به‌ هنگام‌ قربانی‌. امّا به‌ عكس‌ مغان‌ به‌ جز سگان‌، بسیاری‌ از حیوانات‌ را با ولع‌ بسیاری‌ می‌كشند و در این‌ كار علاقه‌ و شوق‌ بسیاری‌ دارند و حتی‌ مورچگان‌ را در زمره‌ی‌ خطرناك‌ترین‌ حیوانات‌ زمینی‌ و پرندگان‌ آسمانی‌ انگاشته‌ و بی‌دریغ‌ آنها را می‌كشند.

 

دین و باورهای ایرانیان در زمان هخامنشی

 

معابد زمان هخامنشیان

پارسیان دارای معابدی بوده اند که ، سه معبد از زمان هخامنشیان کشف شده است: یکی در پاسارگاد که تاکنون آثار بهتر و روشن تری از آن بر جای مانده است. این به امر کوروش ساخته شده، چون نقش برجسته ی آرامگاهی در نقش رستم، شاه را نشان می دهد که در برابر یک آدریان مراسم ستایش انجام می دهد، در حالی که اهورامزدا با همان نقش معروف اش در جهت بالاتری نموده شده است و از این نقش برمی آید که مراسم مذهبی در هوای آزاد انجام می گرفته است. دیگری در نزدیک مقبره ی داریوش که آتشگاهی است و شاید به دستور خود داریوش بنا شده باشد.

همچنین جایگاهی دیگر که شایع است «مگوش / مغ = گئومات» آن را ویران کرد و داریوش دوباره ساخت. یکی نیز در شوش یافت شده که از قرائن برمی آید که متعلق به زمان اردشیر دوم بوده است. این آتشگاهها اغلب بسیار ساده و از اطاقی تشکیل شده است به شکل برجی مکعب که به وسیله ی پلکان به آن وارد می شدند و در آن جا مغ، آتش مقدس را در حال فروزش نگاه می داشت. اما بایستی توجه داشت که اینها تنها آتشگاههایی بوده اند محدود و ساده و بدون تشریفات، چون مراسم مذهبی در هوای آزاد انجام می گرفته است. این احتمال هست که در بنای این چهارتاقیها مقصودی دیگر در نظر بوده باشد و آتشگاه عبادت نبوده است.



شارژ سریع موبایل