سارا قاسمی پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ - ۲۰:۰۰

همه جا صحبت از ترسی است که آدمها از خواندن داستان های داستایوسکی دارند. یکی می گوید سال ها است به سمتش نرفتم چون هر بار از او قصه ای می خوانم انگار در باره من نوشته است. یکی می نویسد نباید از او زیاد خواند چون داستان هایش غم انگیز است.

 

تعریف ترسناک گناه از نگاه داستایوسکی که هر انسانی را می ترساند

 

هرمان هسه نویسنده سوئیسی و برنده جایزه نوبل می گوید «زمانی شروع به خواندن داستایوفسکی کنید که غمگین هستید و احساس می کنید به استیصال رسیده اید. زمانی که موجودیت زندگی را همچو زخم سرباز کرده بزرگی می بینید، زمانی که به تردید دچار شده و ناامیدی وجودتان را گرفته زمانی که در اوج اندوه تنهائی ودرماندگی به زندگی نگاه می کنید و دیگر مایل نیستید هیچ بهره ای از این زیبائی بی رحم ببرید. تنها آن زمان است که می توانید به سوی داستایوفسکی بروید»

 

تعریف ترسناک گناه از نگاه داستایوسکی که هر انسانی را می ترساند

 

در نوشته های داستایوفسکی آدم نرمال وجود خارجی ندارد. نرمال بودن یک دروغ بزرگ است. با اینکه از نظر داستایوسکی انسان موجود گناهکاری است ولی همیشه به قهرمانان داستان هایش فرصت می دهد به جای اثبات بی گناهی، بتوانند ثابت کنند که انسان هستند.

 

تعریف ترسناک گناه از نگاه داستایوسکی که هر انسانی را می ترساند

 

گناه از نظرداستایوفسکی عاملی است که ما را به سمت بهتر شدن سوق می دهد. گناه عاملی است که بشر را به هم نزدیک می کند، آنها را یکسان می سازد. به نظر او ما نمی توانیم در برابر انسانی دیگر، خود را داور بپنداریم. او این اندیشه را در داستان «برادران کارامازوف» صریحا ابراز می کند: «در این دنیا هیچ کس نباید گناه دیگری را قضاوت کند تا مادامی که اعتراف کند خودش نیز گناهکار است و یا شاید حتی از کسی که مورد قضاوت قرار می گیرد گناهکارتر است»

 

تعریف ترسناک گناه از نگاه داستایوسکی که هر انسانی را می ترساند

 

به عقیده او تا زمانی که حتی یک انسان گناهکار وجود داشته باشد همه گناهکاریم. اگرچه خود او دیندار است اما دیدگاه او با تعریف گناه مذهبی فرق دارد. از نظر داستایوفسکی اعتراف به گناه به جهت پاک شدن انسان در برابر خدا انجام نمی شود. بلکه این اعتراف در برابر انسانهای دیگر است تا بدین وسیله ابراز کند من هم همچون شما هستم، با همان درد و عذابی که در آن به سر می برید. گناه در اینجا پلی است برای ارتباط انسانها تا بدین طریق کسی خود را از دیگری بهتر، پاک تر و برتر نبیند.

 

تعریف ترسناک گناه از نگاه داستایوسکی که هر انسانی را می ترساند

 

پاکی ریاکارانه در فلسفه فکری او جائی ندارد، همان احساس پاکی که باعث می شود تا حدودی وجدان آسوده ای در قضاوت دیگران داشته باشیم . تنها راهی که ما را به سمت عدالت می برد این است که وقتی در برابر گناهکاری قرار می گیریم بدانیم خود نیزگناهکاریم . از نظر او شرط لازمه اثبات وجود انسانی اعتراف به گناه است، بدون محقق شدن این شرط هرگز به جایگاهی مستحق عشق ، دوست داشتن و ترحم نمی رسیم.

 

تعریف ترسناک گناه از نگاه داستایوسکی که هر انسانی را می ترساند

 

کمتر کسی به اندازه وی انسان را تا به این شدت شکافته و عریان کرده است. او بی رحمانه همه نقابها را می درد و فرصتی برای مان نمی گذارد تا از زیبائی دروغین انسان صحبت کنیم. ترس از داستایوفسکی، ترس از همین عریانی وجود انسان است. او نویسنده ی مردم آزاری نیست که از عذاب دادن خواننده اش لذت ببرد و آنها را با شوک و حیرت رو در رو کند آنگاه وجه ترسناک و پنهانی انسان را در برابر خودش قراردهد. هدف اصلی وی این است که بگوید انسان شایسته دوست داشتن و یا شاید ترحم است.

 

تعریف ترسناک گناه از نگاه داستایوسکی که هر انسانی را می ترساند

 

او به ما می گوید هر که را همان گونه که هست دوست داشته باشید. انسان بی گناه موجودی است که توانائی زیستن ندارد. کسی هم ارزشی برایش قائل نیست.

 

تعریف ترسناک گناه از نگاه داستایوسکی که هر انسانی را می ترساند

 

تمام راهکارهائی که داستایوفسکی در برابر شخصیت های قصه هایش می گذارد همگی به شک و گناهی عمیق منتهی می شوند. او شخصا برای رهائی از این گرداب مسیحیت را برگزیده بود. اما باید گفت تفسیر گناه و گناهکار داستایوفسکی تا حدودی از تعالیم مسیح عدول کرده بود. در مسیحیت گناه مایه عشق نیست اما از نظر داستایوفسکی بشر فقط زمانی می تواند به معنای واقعی بشر باشد که اعتراف به گناه کند.

 

تعریف ترسناک گناه از نگاه داستایوسکی که هر انسانی را می ترساند

 

او در قصه هایش برحذرمان می دارد که تسلیم پاکی دروغین خود شده و از این رهاورد به قضاوت دیگران بنشینیم . اما به راستی کدام یک از ما این جرات را دارد که بگوید بین من و گناهکارترین انسانها آنقدر تفاوتی نیست؟ آیا کسی پیدا می شود از این مساله وحشتی نداشته باشد؟ آیا کسی هست که از داستایوفسسکی فراری نباشد. چه کسی می تواند دیگران را با گناهانش دوست داشته باشد یعنی آنگونه که هستند. اندیشیدن به داستایوفسکی و خواندن آثارش درس اخلاقی دشواری است که همواره نا آرام مان نگه می دارد و وادارمان می کند خود را به زیر پرسش ببریم.


اشتراک در بالاترین اشتراک در فیسبوک اشتراک در توییتر اشتراک در کلوب اشتراک در دنباله اشتراک در فیسنما اشتراک در گوگل پلاس

منبع : زیگیل
برچسب ها : مطالب جالب, گناه, تعریف گناه, تعریف ترسناک گناه, ترس از گناه, داستان های غم انگیز, نوشته های داستایوفسکی, دروغ بزرگ, انسان موجود گناهکار, قهرمانان داستان, گناه از نظرداستایوفسکی, انسان گناهکار, فلسفه فکری, اعتراف به گناه, دوست داشتن و ترحم, مردم آزاری, انسان بی گناه, شک و گناه, گناه مایه عشق, قضاوت دیگران, interesting subjects, guilt, definition of sin, horror defining sin, fear of sin, sad stories, written by dostoyevsky, big lie, man found guilty, heroes, guilty of dostoyevsky, man guilty, philosophy, plead guilty, love and compassion, people abuse, innocent people, doubt and guilt, sin would love, judging others


شارژ سریع موبایل