امین شجاعی سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۰

پسری ۲۵ ساله ام و از دو سال پیش نمی دانم چرا عاشق دختری شده ام که ۶ سال از خودم بزرگ تر است. او خانواده محترمی دارد. برای آشنایی چند بار با او حضوری صحبت کرده ام و دختر خوبی است اما فکر می کنم فاصله سنیمان زیاد است.

تفاوت سنی معکوس در ازدواج، به شرایطی گفته می شود که در یک ازدواج دختر از پسر بزرگ تر باشد؛ موضوعی که با آداب و رسوم زندگی ایرانی کمی ناسازگار است . با این حال این روزها توجه به این آداب و رسوم کمتر شده و ازدواج هایی از این قبیل بیشتر در خانواده ها دیده می شود. ممکن است در اطراف شما چنین ازدواج هایی اتفاق افتاده باشد و طرفین هم از زندگی شان راضی باشند ولی به صرف چند مورد نمی توان ریسک کرد؛ بخصوص این که در این نوع ازدواج ها کمتر حمایت خانوادگی وجود دارد و خانواده پسر معتقدند که این گونه اقتدار پسرشان به عنوان مسئول خانواده زیر سوال می رود.

 

سن شناسنامه ای یا سن تقویمی ؟

بلوغ جسمی و جنسی و بلوغ عقلی و فکری از ابتدایی ترین عوامل شروع هر زندگی مشترک است و افراد خواهان ازدواج باید به سنی برسند که بتوانند صمیمیت عاطفی و جنسی را در یک رابطه مبتنی بر تعهد تجربه کنند.اما این بلوغ در پسران چه زمانی آغاز می شود؟ برای ازدواج باید مرد به چنان رشدی به لحاظ عقلی و ذهنی برسد که بتواند براحتی از والدین خود جدا شود. در عین حال خودکفایی دوران بزرگسالی را تجربه کرده و جایگاه رضایت بخشی در بازار کار داشته باشد. باید در نظر داشت که مرد اقتصاد خانواده را اداره می کند از این رو باید به قابلیت های لازم رسیده باشد و از کمک مالی مستقیم خانواده صرف نظر کند، زیرا بعضی از کمک های مستقیم خانواده برای اداره زندگی به نوعی دخالت ناخواسته می انجامد که معمولا خوشایند نیست.
از سوی دیگر وی باید بتواند با افراد در سنین مختلف رابطه دوستانه برقرار کرده و قدرت پذیرش نقش همسر و به تبع آن پدر بودن را از ابعاد مختلف روان شناختی و زیستی دارا باشد.

 

آیا من برای همیشه متضررم ؟

امروزه با توجه به شرایط فعلی جامعه و افزایش تعداد ازدواج هایی که زنان از مردان بزرگ تر هستند، دیگر مشاوران مانند گذشته با این نوع ازدواج ها بشدت مخالفت نمی کنند، بلکه تصمیم نهایی را بیشتر به خود فرد و شرایط فکری و روحی اش واگذار می کنند. یعنی اگر این اختلاف سنی معکوس، برای هر دو نفر و خانواده های آنها قابل هضم باشد، از ظاهر دو طرف قابل تشخیص نباشد و دختر و پسر در درک متقابل به مشکل برنخورند، در زندگی آینده هم مشکلی جدی به وجود نخواهد آمد. در چنین ازدواجی دو طرف باید سعی کنند که جایگاه های واقعی خود را با وجود این تفاوت سنی پیدا کنند. یعنی زن در جایگاه زن خانواده باشد و نه مادر و مرد در جایگاه مرد و تکیه گاه و شوهر باشد، نه پسر خانواده. راهکارهای متعددی برای ادامه این گونه ازدواج ها از سوی روان شناسان پیش بینی می شود.

اول این که اگر با رضایت خانواده های هر دو طرف چنین ازدواجی سر گرفت در مرحله اول مرد باید جایگاه خود یعنی ستون خانواده را حفظ کند. وقتی قدرت مدیریت به مرد داده شود مرد خود ساخته شده و می تواند به عنوان مرکز ثقل خانواده تلقی شود. در عین حال باید به این گونه مردان تفهیم شود که نباید وابستگی مالی و فکری به خانواده خود داشته باشند و خود مستقل فکر کرده و عاقلانه تصمیم بگیرند .

اما زن نیز باید دغدغه حفظ شادابی و جوانی خود را داشته باشد و از سویی ادبیات عامرانه را از خود دور کند، زیرا دستور دادن به مردان موجب خشم آنها شده و طراحی و نقشه کشی های زنانه آنان را کلافه می کند. مردان از زنانی که صحبت آنان را قطع می کنند یا نقش مادر را برای همسرشان بازی می کنند، بزودی خسته می شوند و نمی توانند روابط احساسی و جنسی خوبی برقرار کنند.

 

سر دلبران یا حدیث دیگران

اما این ازدواج ها چندان بی دردسر هم نیستند و موارد متعددی است که ستون زندگی مشترک این گونه زوج ها را می لرزاند. همان گونه که دخترها زودتر به بلوغ جنسی می رسند از آن طرف هم، نیازهای جنسی شان زودتر از مردان فروکش می کند؛ بنابراین در اختلاف سنی معکوس دوران سردی زن در روابط زناشویی مصادف با دوران گرمی و هیجان مرد می شود و این امر موجب سردی در روابط زناشویی می شود.

از سوی دیگر خانم ها به علت زایمان، زودتر طراوت جسمی و شادابی خود را از دست می دهند. در نتیجه اختلاف سن مناسب باعث ایجاد توازن فیزیکی و موازنه در شکستگی صورت و اندام می شود.در بیشتر این وصلت ها برای پسر مزایای مادی دختر مانند میزان درآمد، داشتن خانه، ماشین و... بیشتر از دیگر مزیت ها مطرح است که پس از ازدواج و رفع مشکلات مالی این مزایا کمتر به چشم می آید و موجب می شود که مرد دلبستگی سابق را به زندگی نداشته باشد.

حتی در برخی موارد دیده شده که پسرها به دلیل ادامه تحصیل تن به چنین ازدواجی داده اند و با رسیدن به تحصیلات عالیه یا به اصطلاح هدف، سرناسازگاری گذاشته و در آخر این ازدواج به طلاق منجر شده است.نباید فراموش کرد که تاثیری که خانواده ها، بستگان و دوستان و... بر روح و روان یک پسری که قصد ازدواج با دختر بزرگ تر از خود را دارد، می گذارند بسیار زیاد است. اطرافیان اغلب به دنبال منصرف کردن پسر یا دختر از این ازدواج هستند و حتی دیده شده که پس از ازدواج هم این اصرار به جدایی ادامه دارد.

 

پشیمانی از ادامه زندگی مشترک

در این گونه ازدواج ها برای پسرها بیشتر کمبود های دوران کودکی مطرح است که با دارایی و ثروت دختر پر خواهد شد؛ اما پس از پر شدن خلأهای کودکی یا نوجوانی احساسات کنار رفته و عقل جای آن را می گیرد و در این زمان است که عاقبت ازدواج مشخص می شود. براساس تحقیقات انجام شده در این مورد پس از آن که از شر و شور و خواسته های دو طرف کاسته می شود، هر دو طرف سر به نارضایتی و مخالفت می گذارند.

زمانی که زن از همسرش خیلی بزرگ تر باشد چون بسیاری از امور را تجربه کرده است در دام پند و اندرز و بکن نکن دائم می افتد. یعنی به جای نقش همسری، نقش مادری را در زندگی ایفا می کند. همین امر باعث ایجاد حس کودکی در مرد و سپس خشم و عصبانیت در وی می شود. در عین حال زن برای این که از ارتکاب مرد به اشتباهات مادی و غیرمادی جلوگیری کند، مدام وی را کنترل می کند. کنترل دائم مرد نیز باعث خشم و عصبانیت وی و ایجاد اختلاف در روابط زناشویی شان می شود.زن برای پایداری زندگی و رضایت همسرش باید اقدام به امور و کارهایی کند که مربوط به سن واقعی اش نبوده و برای جوان ترهاست. ادامه این روند و بازی پس از مدتی زن را خسته می کند.



شارژ سریع موبایل