شایان اکبری دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۷:۰۰

آن روز که آتش محبت افروخت

عاشق روش سوز ز معشوق آموخت

از جانب دوست سر زد این سوز و گداز

تا در نگرفت شمع پروانه نسوخت

 

************************* 

 

 بیهوده می گشتم

 اصلا گم نشده بود

نیمه دیگرم

بلیط من از اول نیم بهاء بوده است !

 

************************* 

 

پتروس کجایی !؟ شکافی در چشمهایم پیدا شده

 دیر برسی دلم را اشک برده …!

 

************************* 

 

داشتنت مثل هوای برفی یا نم نم باران جاده شمال

 یا مثل آن بغلی که عاشقت است و تنهایت نمی گذارد

 و یا مثل برگشتن آدمی که سالهای سال منتظر آمدنش بودی ، آی می چسبد !

 

 ************************* 

 

مرا با خیالت تنها نگذار

 خیالت اصلا به تو نرفته است

 مهربان نیست !

 آزارم می دهد

 دلم خودت را می خواهد

 

************************* 

 

کاش توی این جاده یه تابلو نصب میکردن واسه دلخوشیم

 تو” ، دو کیلومتر !

 

************************* 

 

هیچ صدایی گوش خراشتر از صدای پای تو نیست

 هنگام رفتن !

 

************************* 

 

سخته از بغض گلو درد داشتن

 سخته از گریه یه جفت چشم همیشه تر داشتن

 سخته تو حسرت یک نگاه موندن

 سخته … عشق یک طرفه داشتن

 

************************* 

 

ﻣﻦ ﺁﻥ ﺍﺑﺮﻡ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﺍﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ

ﻫﻤﺎن ﯾﻮﺳﻒ ﮐﻪ ﮐﻨﻌﺎﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ

 ﻣﺴﺎﻓﺮ ﻣﯿﺸﻮﻡ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ

 ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻫﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻧﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ

 

************************* 

 

دوست داشتن یعنی اینکه :

 محبت کنی حتی اگر تحقیر شی

 بزرگی کنی حتی اگر کوچیک شی

 عشق بورزی حتی اگر محکوم شی

 

************************* 

 

ما عادت کردیم وقتی فیلم به تیتراژ رسید :

 اگه توی خونه باشیم دستگاه رو خاموش کنیم

 اگه توی سینما باشیم سالن رو ترک کنیم !

 ما توی زندگیمون هیچوقت کسانی که زحمت های اصلی رو برای ما میکشن نمیبینیم

 ما فقط دوست داریم کسانی رو ببینیم که برامون نقش بازی میکنن !



شارژ سریع موبایل