سارا قاسمی پنجشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۰

چهار تن با هم همراه بودند یکی ترک و یکی تازی، یک فارس و یکی رومی. به شهری رسیدند. یکی از راه دلسوزی به آنان یک درهم پول داد که غریب بودند.


سارا قاسمی يكشنبه ۳ آبان ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۰

شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد.


سارا قاسمی سه شنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۴:۰۰

نادانى را دیدم كه بدنى چاق و تنومند داشت، لباس فاخر و گرانبها پوشیده بود و بر اسبى عربى سوار شده و دستارى از پارچه نازك مصرى بر سر داشت.


سارا قاسمی دوشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۰

روزی پسری خوش چهره در حال چت کردن با یک دختر بود. پس از گذشت دو ماه، پسر علاقه بسیاری نسبت به او پیدا کرد.


سارا قاسمی پنجشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۸:۰۰

روزی زنی نزد شیوانا استاد معرفت آمد و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بی تفاوت شده است و او می ترسد که نکند مرد زندگی اش دلش را به دیگری سپرده باشد.


سارا قاسمی چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۰

یه روز یه آقایی با بچه ش میرن سینما میبینن جلوشون یه كچل نشسته! آقاهه به بچه ش میگه: اگه زدى پسه كله این كچله یه ساندویچ بهت میدم.بچهه میزنه توسر کچله!!کچله برمیگرده میگه: چرا مى زنى؟


سارا قاسمی چهارشنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۲:۰۰

یک شخص جوان با تحصیلات عالی برای شغل مدیریتی در یک شرکت بزرگ درخواست داد. در اولین مصاحبه پذیرفته شد.



شارژ سریع موبایل