سامان جنگل دوست دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۰

مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد:آره مادر، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند، از مکتب که اومدم ، دیدم خونه مون شلوغه مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دو تا وشگون ریز از لپ هام گرفت تا گل بندازه.



شارژ سریع موبایل