ضربالمثل گونهای از بیان است که معمولاً تاریخچه و داستانی پندآموز در پس بعضی از آنها نهفته است. بسیاری از این داستانها از یاد رفتهاند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با اینحال، در سخن بهکار میرود.
تولکویه دئدیلر هانی شاهدون دئدی قویروغوم.... «به روباهه گفتن شاهدت کیه؟ گفت: دمبم.»
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا، مرد دنیا دیده ای بود که در خانه اش به روی دوست و دشمن باز بود. عقیده داشت که مهمان، حبیب خداست و به همین دلیل شب و روزی نبود که یکی دو نفر در خانه اش مهمان نشده باشند.
هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، تشبیه میشود به: آش شله قلمکار. این مثل، نشان از هرج و مرج و ریخت و پاش آن کار دارد.
وقتی کسی به شخصی یا اشخاصی مدیون می شود یا به دلیل محبتی که دیده، نمی خواهد کار ناشایستی در حق آنها بکند، این ضرب المثل را به کار می برد و می گوید: من نمک گیرشان هستم.