این مثل را به طنز درباره میزبانی می گویند كه در پذیرایی از مهمان قصور كند یا به فكر آسایش او نباشد و بی اعتنا به ذائقه و میل مهمان، خوردنی هایی موافق میل خود در سفره نهد یا آنچه در سفره است خود، بخورد.
اگر شخصی بخواهد پولی از كسی قرض كند و چیزی گرو بگذارد و قول سود كلانی بدهد؛ اما قصد فریب داشته باشد، مثل فوق را در موردش به كار می برند.
شخصی می گفت: می خواهم مردی خردمند و فرزانه را بیابم تا در مشکلات زندگیم با او مشورت کنم. یکی به او گفت: در شهر ما، فقط یک نفر عاقل و خردمند است که آن هم خود را به دیوانگی زده است.
جنایت کاری که یک آدم را کشته بود، در حال فرار و آوارگی با لباس ژنده و پرگرد و خاک و دست و صورت کثیف، خسته و کوفته ، به یک دهکده رسید.چند روزی چیزی نخورده و بسیار گرسنه بود.
برگشت هیچ وقت آسان نبوده. برگشت به گذشته به تمام اتفاقاتی که افتاده و مثل زلزلهای آوارهایش تا هم اکنون باقی مانده. تکههای پازل زمان را دستکاری میکنم. گذشته مرا فریب میدهد. عقب و جلو میشود. توالی اتفاقات دستکاری شدهاند. به پایان نمیشود فکر کرد وقتی برای هیچ شخصیتی پایانی مشخص نیست. وقتی nحالت مختلف برای هر کدام میتواند اتافق بیفتد.
«اندازهی دیگری» عنوان اولین مجموعهداستان «مرتضی زارعی» است که شامل یازده داستان میشود که در فاصلهی سالهای ۱۳۸۶ تا ۹۲ نوشته شدهاند.
در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند. عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند.