میترا جلالی شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۰

زن و مرد از راهی می رفتند، ماموران آنها را دیدند و آنها را خواستند! پرسیدند شما چه نسبتی با هم دارید؟ زن و مرد جواب دادند زن و شوهریم...


پردیس احمدی شنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۰

یکی بود یکی نبود. در زمانهای قدیم یک پادشاهی بود که یک پسری داشت. پسر را گذاشت مکتب تا به سن هفده یا هجده سالگی رسید. بعد پسر گفت من درسی را که می خواستم یاد بگیرم گرفتم. پادشاه چند نفری را با او رد کرد رفتند به شکار. در حین شکار آهویی به نظرشان آمد. جمع شدند گفتند آهو از سر هر کس پرید باید شکارش کند. از قضا آهو دو پا را جفت کرد و خیز برداشت و از سر پسر پادشاه پرید و به تاخت دور شد. پسر پادشاه همراهانش را باز گرداند و خودش دنبال آهو رو در پهـن دشت بیابان شروع کرد به اسب تاختن.


میترا جلالی جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳ - ۲۱:۴۰

مادرم می گفت شنیدم پسر همسایه خیلی مومن است. نمازش ترک نمی شود. زیارت عاشورا می خواند، روزه میگرد، مسجد میرود... خیلی پسر با خدایی است، لحظه ای دلم گرفت...


مهناز حسنی جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳ - ۰۶:۴۰

در دهکده شیوانا پیرمرد مزرعه داری بود که چندین خواهر و برادر داشت، اما از میان آن ها بیشتر خواهری را تحویل می گرفت که وضع مالی خوبی داشت و همسر و فرزندی نداشت. ازسوی دیگر همسر مزرعه دار از اینکه شوهرش همه زمان خود را به خواهرش اختصاص داده بود و به او و زندگی اش نمی رسید، گله مند بود.


میترا جلالی پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۳ - ۱۴:۲۰

درست یا غلط، رمان را بیشتر به عنوان گونه‌ی سرگرم‌کننده ادبی می‌شناسند و فلسفه را میدان مردان پیل‌افکن دنیای تفکر و اندیشه.


میترا جلالی چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳ - ۲۳:۲۰

مردی که سوار بر بالن در حال حرکت بود ناگهان به یاد آورد قرار مهمّی دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردی که روی زمین بود پرسید...


میترا جلالی چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۹:۴۰

هر جور که حسابش را بکنید، فوئنتس جزو لیست پنج تا غول ادبیات آمریکای لاتین هست (مثلا کنار بورخس، مارکز، یوسا و نرودا). بنابراین خوب است که حداقل یک کار از او خواند.



شارژ سریع موبایل