آزاده کرماجی يكشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۰

کتاب «پیامبر(ص) قصه می‌گوید»، قالب جدیدی در معرفی پیامبر(ص) به کودکان عرضه کرده است؛ در این کتاب بچه‌ها فرصت می‌یابند تا از زبان پیامبر(ص)، قصه‌هایی را بشنوند چرا که ایشان به مناسبت‌های گوناگونی به بیان قصه و حکایت می‌پرداخت و برخی از این قصه‌ها در این کتاب آمده است.


شایان اکبری جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۰

مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد!


شایان اکبری جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۰

مردی چهار پسر داشت هنگامی که در بستر بیماری افتاد، یکی از پسرها به برادرانش گفت: «یا شما مواظب پدر باشید و از او ارثی نبرید، یا من پرستاری اش می کنم و از مال او چیزی نمی خواهم؟!»


شایان اکبری دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۸:۰۰

خانواده بسیار فقیری بودند که در یک مزرعه و یک کلبه کوچک کنار مزرعه کار و زندگی می کردند، کلبه آنها نه اتاقی داشت و نه اسباب و اثاثیه ای. اعضای خانواده از برداشت محصولات مزرعه آنقدری گیرشان می آمد که فقط شکمشان را به سختی سیر کنند.


شایان اکبری يكشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۰

یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقه ها، جایزه بهترین غله را به دست می آورد و به عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود.


شایان اکبری جمعه ۱۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۰

مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی می پرسد: « در کیسه ها چه داری؟» او می گوید «شن».


شایان اکبری سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۰

یکی ازعلمای ربانی نقل می کرد:درایام طلبگی دوستی داشتم که ساعتی داشت و بسیار آن را دوست می داشت ،همواره در یاد آن بودکه گم نشود و آسیبی به آن نرسد،او بیمار شد و براثر بیماری آنچنان حالش بد شدکه حالت احتضار و جان دادن پیداکرد، در این میان یکی از علماء در آنجا حاضربود و او را تلقین می‌داد و می گفت :بگو لااله الاالله او در جواب می گفت : نشکن ...



شارژ سریع موبایل